دیگر نفَـس نمانده در ایـن نای سـوخته
در این ضـمیرِ خُدعـه گـرِ خـودفـروخـتـه
....
دیـگر پـری نـمانـده در این بـالِ سوخته
انـگار عـقـل و عـاطـفه را هـم فـروخته
....
عطرِ شهید گم شده در شهرِ سوخته
در کـوچه های نام و نـشـانی فـروخته
....
بانـگِ فـریب می وزد از حـلـقِ سـوخته
نفرین به فتنه گـر که وطـن را فـروخته!